کلیات عبید زاکانی
$30.00
روزی مُزبّد در مسجدی بود. موذّن بانگ برداشت«حَیَّعلیالصَّلوه» به پاخیزید برای اقامهی نماز، و مردم گِرد آمدند. مُزبّد گفت به خدا اگر میگفت
«حَیَّعلیالزَّکوه» بشتابید برای ادای زکات، از هر ده تن، حتّی یکی هم نمیآمد. «رسالهی دلگشا»
عبید دشمن دروغ و ریا و سالوس است و ادا و اطوارهای رایج و متداول را از جانبِ هرکه باشد، اعمّ از عالِم و عامی، متدیّن و ملحد، و قاضی و مفتی و محتسب،
برنمیتابد.
در «اخلاقالاشراف» به حمایت و دادخواهی از موازین و ارزشهایی برمیخیزد که به گفتهی او مذهبِ منسوخ گشته، و با طنزِ تلخ و نیشدارِ خود، همچون حربهای کارآ به مصاف ضد ارزشهایی میرود که مذهب مختارش مینامد.
و با «صدپند» حکیمانه – و البته رندانه – در کسوتِ راهنمایی مهربان و معلّمی باتجربه و دلسوز، رهروان و شاگردانِ خود را اندرز میدهد که: …
ای کاش کسانی که بیپروایی، صراحت و جسارت او را در افشاء ابتذالات و انحرافات پیدا و پنهان به دریدگی و گستاخیِ افسارگسیخته تعبیر کرده و میکنند، آنگاه که خود به خلوت میروند، آن کارِ دیگر نمیکردند.
——————————————-
میگفت: “حریف خواجگی و مرد کدخدایی نیست”
واگرچه از بد روزگار- به استمرار- گرفتار و در بند قرض بود، امّا خواجگان و کدخدایان را که شب وروز از لقمهی شُبهه ارتزاق میکردند،بیوقفه به باد تمسخر و استهزاء میگرفت.
ازیک سو خردمندان را که “مردم چشم زمانهاند” هنرمندانه میستود و از دیگر سو خردگرایی را در معرکهی حیات و هیاهوی مَنیَزیدِ هنر، متاعی بیمشتری مینامید. هیچ دغدغه و هراسی از امر و نهی محتسب و چماق تکفیرمفتی به دل راه نمیداد و بیهیچ تردید و امّا و اگری نقاب تزویر و ریا از چهرهی عبوسان زهد فروش و متشرّع ، بر میگرفت، و نو دولتان و عَلَم داران جهل مرکّب را از خرِ مراد به زیر میافکند.
هنرِعبید، در همرنگِ جماعت نبودنِ اوست !
—————————————————–
در این کتاب سعی بر آن بوده است تا ضمن تقدیر از تلاشهای ارج مند اساتید گذشته، زیوری خُرد نیز از اندوختهی مشتاقی با بضاعت مُزجات و ارادتمندی بی نیاز از سلام و صلوات ، طرف طراز سخن اندیشمندی شود که سر حلقهی رندان روزگار بود و کلامش در آشفته بازار خَر مُهره و دُرّ یادگاری ماندگار!
داوری با شماست، اگرچه نگارنده را پیشاپیش حجّت بر لغزشهایش تمام است.
Only logged in customers who have purchased this product may leave a review.
Reviews
There are no reviews yet.